سلام به وب من خوش اومديد
منتظر نظراتتون هستم
لطفا در نظراتتون بي احترامي نكنيد چون نشونه ي شخصيتتونه
به هيچ وجه شماره نذاريد چون حذفش ميكنم و فايده اي نداره
اگه خوشتون نيومده به درود
سلام به وب من خوش اومديد
منتظر نظراتتون هستم
لطفا در نظراتتون بي احترامي نكنيد چون نشونه ي شخصيتتونه
به هيچ وجه شماره نذاريد چون حذفش ميكنم و فايده اي نداره
اگه خوشتون نيومده به درود
یادت باشد دلت که شکست
سرت را بالا بگیری تلافی نکن...فریاد نرن... شرمگین نباش صبور باش و ساکت! مبادا که فراموش کنی روزی شادیش آرزویت بود....
دیروز اومده بود
دیدنم با یه شاخه گل سرخ و لبخندی که همیشه آرزوشو داشتم
گریه کرد و گفت دلش برام تنگ شده ولی من فقط نگاش کردم… وقتی رفت…
"سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود…
"
جملات احساسیییییییی
باید گذشت
گاهی باید در اوج نیاز، نخواست
گاهی باید کویر شدبا همه ی تشنگی
منت هیچ ابری را نکشیدگاهی برای بودنباید محو شد
باید نیست شدگاهی برای بودن باید نبود
گاهی باید سیگارت را برداریو رهسپار کوچه هایی بشی که
خیلی وقته رهگذری ازش عبور نکردهگاهی باید نباشی
تا لااقل یه جایی توی گوشه کنار این شهردلی برات تنگ بشه…
شاید با هم بودن سخت تکرار شود…
اما به یاد هم بودن را هر لحظه..
میتوان تکرار کرد…
اگر تنهایی ام چشم مرا بست…اگر دل از تنم افتادو بشکست..
فدای پای قلب آن عزیزی..که درهر جا که باشد یاد ما هست…
گریه ی آخر شب هایم …انگار کافی نبوده …این روز ها …
اول صبح ها هم …گریه می کنم …دلــم زیــادی روشن است می ترسم بسوزد.
در را پشت سرت ببند…سوزِ نبودنت.. پاییزه دلم را میلرزاند …
می روم و پشت سرم آب نمی ریزند…
وقتی هوای رفتن دارم….دریاهم به پایم بریزند بر نمیگردم…
امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد...یا باید خانه مان را عوض کنم..
یا پستچی را …!!!! تو که هر روز برایم نامه می نویسی ، مگه نه . . . ؟
هیچ قــــطاری از این اتــــاق نمی گذرد
من اینجــــا نشسته ام و با همین سیـــــ ـگار
قــــطار می آفرینم نمی شنـــوی …!؟
سرم دارد سوتــــــ ــ ـ می کشد …
هیچی...مثل یک عطر اشنا عمق فاجعه رونمی کوبه تو مغزت…!!!
خنده ام میگیرد…از اینکه…
هنوز بهت فکر میکنم…خدایا کمکم کن…خسته شده ام…
وقتی مال من نیست…چرا تو فکرمه…!!!
سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد
تمام بند بند استخوانم گریه می خواهدبیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من
که بغض آشنای ابر گریه می خواهدبهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم
و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد
چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهاییکه حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد
می توان شیرینی عشق تو را چشید و از تو روی گردان شد ؟
مگر می توان لذت همجواری با تو را درک کرد و میل جای دیگر داشت ؟
چه زود فراموش شدم...
چه زود فراموش شدم آن زمان كه نگاهم از نگاهت دور شد ....
چه زود از یاد تو رفتم آنگاه كه دستانم از دستان تو رها شد....
بازديد : 408 |
ميگن سه موقع دعا برآورده ميشه
يکي وقت اذون
يکي زير بارون
يکيم وقتي دلي ميشکنه.....
من وقت اذون زير بارون با دلي شکسته دعا کردم خدايا هيچ دلي نشکنه
برایــش نوشتــم: \"\" بــه امیــد فــردای بهتــر\"\"
دو هفتــه بعــد شنیــدم ازدواج کــرد...
بعــدهــا فهمیــدم آن روز
" الــف\" \" فــردا \" را یــادم رفتــه بــود بنویســم ...!
گاه اوج خنده ما گریه است / گاه اوج گریه ما خنده است
گریه دل را آبیاری میکند / خنده یعنی این که دلها زنده است
زندگی ترکیب شادی با غم است / دوست میدارم من این پیوند را
گرچه میگویند شادی بهتر است / دوست دارم گریه با لبخند را
گاهی
فقط بوی یک عطر ؛
شنیدنصداش! خوندن
آخرین اس ام اسش
یکتشابه اسم ، برایچند لحظه !باعث
میشه دقیقاً احساس کنی….
که
قلبت داره از تو سینه ات کنده میشه…. !!!
اینم لینک باتلاق عشق(یا روی عکس کلیک کنید یا روی آدرس)
بازديد : 415 |
حق من از تو
رهایی و تنهایی بود ، خدا داند حق دیگری را چه خواهی داد
از تنهایی خود لذت ببر تا دیگران نتوانند از بازی دادن تو لذت ببرند …
“من” یک نقطه دارد ؛ من تنها هستم !
“تو” دو نقطه دارد پس تنها نیستی !!!
تنهایی یعنی همیشه سر به سر شیشه میگذارم و اشکهایم جاری میشوند بر سینه ی پنجره …
دنیا تنهایی های زیادی داره اما تنهایی من دنیایی داره !
وقتی که تنهام ، بالاتر و بهتر میتونم پرواز کنم چون نه نگران جا موندنم و نه نگران جا گذاشتن …
تنهایی یعنی تمام تلاشت رو بکنی که به اونایی که تنها نیستن حسادت نکنی ولی ته دلت و با تمام وجود حس کنی که میخوای جای اونا بودی …
اونکه میخواست منو بفهمه نتونست !
اونکه میتونست بفهمه نخواست !
این شد که “تنهایی” تمام قد منو بلعید !!!
فلسفه ی تنهایی را هرچقدر هم خوب ببافند ، بی قواره بر تن آدم زار می زند …
تنهایی قشنگتریـن و بی منت ترین حس دنیاست چون برای داشتنش نیاز به هیچکس نداری …
بازديد : 365 |
موضوع انشا : خوش بختی …
به نام خدا
خوش بختی یعنی قلب پدر و مادرت بتپد …
پایان !!!
.گارسون آمد …
پرسیدم : تلخ ترین قهوه ای که دارید چیست ؟ آهی کشید و جواب داد : زندگی …
پرسیدم : با چه شیرین میشود ؟ جوابی نداد … خواستم دوباره بپرسم که سرانجام با یک پوزخند جواب داد : شیرین شدنی نیست تا وقتی که ما انسان ها گناهکاریم !
سهراب سپهری در جشن تولد یک سالگی فرزندش گفت :
عزیزم ! یک بهار ، یک تابستان ، یک پاییز و یک زمستان را دیدی ! از این پس همه چیز تکراریست …
.بزرگترین درد دنیا اینه که ببینی اونی که تا دیروز درداتو میکشیده داره درد میکشه !
اون یه نفر مادره …
.یک بار ، یک بار و فقط یک بار می توان عاشق شد …
عاشق زن ، عاشق مرد ، عاشق اندیشه ، عاشق وطن ، عاشق خدا ، عاشق عشق …
یک بار و فقط یک بار … بار دوم دیگر خبری از جنس اصل نیست !
خدا کنه هیچوقت “هست” های کسی نشه “بود” …
هیچ زخمی خوب نمیشه ، یا جاش میمونه یا یادش …
“زنها” تنهاییشان را گریه می کنند و “مردها” گریه هایشان را تنهایی …
مادرم …
قدمهایت را بر روی چشمانم بگذار تا چشمانم بهشت را نظاره کنند …
و روزگار چه بیرحمانه بی رضایتِ ما میگذرد و تنها این گَردِ پیری ست ، تاوان این گذران اجباری …
از زندگی آموختم که به هیچ عنوان برای کسی تکرار نشوم …
مرد کسی نیست که گریه نکند !
مرد کسی است که به گریه نندازد …
هیچ جای دنیا امنیت دستهای پدر و مادر رو نداره !
.کاش هیچوقت آرزو نمی کردم که کفش های مادرم اندازه ام شود !
.
کاش زندگی هم دکمه پاور داشت !
همیشه با اونی باش که باعث بشه حس کنی بهترینی …
کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم تا برای همیشه در آغوش مادرم جا می گرفتم !
از تمام دلتنگی ها ، از اشک ها و شکایت ها که بگذریم باید اعتراف کنم مادرم که میخندد خوشبختم !
همه ی موجودات زنده بعد از مرگشون فاسد میشن و خیلی از آدما قبل از مرگشون …
صدای خنده ی مادرم ، حتی غم هایم را هم می خنداند !!!
موندنی با لگد نمیره ، رفتنی با خواهش نمیمونه …
آدم یک “بودن” است و انسان یک “شدن” …
عاشقی لباس رزم پوشید و به جنگ روزگار رفت …
بین راه دیوانه ای را دید که از جنگ روزگار باز می گشت !
حق الناس همیشه پول نیست … گاهی دل است ؛ دلی که باید میدادی و ندادی …
به هرکسی محبت کنی او را ساختی و به هرکسی بدی کنی به او باختی ؛ پس بساز و نباز !
کسانیکه قدر دستان نوازشگر را ندانند ، عاقبت پاهای لگدکوب را می بوسند …
شاید قانون دنیا همین باشد ، من صاحب آرزویی باشم که شیرینی تعبیرش از آن دیگریست …
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی، پیر میشی …
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، میبُری …
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی ای …
لُـطفـاً هِـے نَپـُـرس دِلتَـنگے چِـہ مَـعنے دآرَد ؟
دِلتَـنگے مَـعنے نَــدآرَد ...!!
دَرد دآرَد...!!
چه بگویم ؟
وقتی نمی دانم چه باید گفت ...
چه بنویسم وقتی دستانم توان نوشتن ندارد .
با بغض هایی که راه گلویم را بسته چگونه فریاد برآورم ؟ فریاد برآورم و بگویم خسته ام !
کاش می توانستی این همه غم و اندوه را در چشمانم ببینی .
کاش رویت را بر نمی گرداندی ...
زنــدگــے بــہ مــن آمــوخـت . . .
"زنــدگــے" بــہ مــن آمــوخـت . . .
ادمهـا نـــہ " دروغ " مــے گــوينــد نــہ زيــر " حـرفشــان " مــے زننــد . اگـر " چيــزے " مــے گوينــد . . .
صرفــا " احســاسشـــان " درهمـــان لحظــہ سـتـ ـ ـ نبـايـد رويــش " حسـابــ " کـرد
مـــــواظب باشید
مـــــواظب " کلمـــاتــی" که در صحبت اســــتفاده می کنید باشید
شاید شما را "ببخشـــند"،
اما هــــــرگز" فرامــــوش" نمی کنند.
گآهیــ اَز دوستــ ـدآشتَنــ هآیَمـ اِحسآسـ ِ" پَروآز "میکُنمـ …
گآهیــ اَز دلتَنگیهآیمـ احسآس ِ "مــُچالِگیـــ" …
گآهیــ اَز اِنسـآنــ بـودَنمـ اِحسـآس ِ "خَستِگیــــ" …
ـهَر لَحظهـ "احسآسیـــ "…
وَ حتیــ گآهیـــ "پارادوکس" ِ اینها با یکدیگر
یِکـ لَحظـهـ "خَندهـ"
یِکـ لَحظهـ "اَشکـــ"
یِکــ لَحظِهـ حِسـ ِ" تَنهــآییــ مَحضـــــ"
"چِقَـــدر سَختــ اَستـــ اِنســآنـ بودن"
گآهیــ اَز دوستــ ـدآشتَنــ هآیَمـ اِحسآسـ ِ" پَروآز "میکُنمـ …
گآهیــ اَز دلتَنگیهآیمـ احسآس ِ "مــُچالِگیـــ" …
گآهیــ اَز اِنسـآنــ بـودَنمـ اِحسـآس ِ "خَستِگیــــ" …
ـهَر لَحظهـ "احسآسیـــ "…
وَ حتیــ گآهیـــ "پارادوکس" ِ اینها با یکدیگر
یِکـ لَحظـهـ "خَندهـ"
یِکـ لَحظهـ "اَشکـــ"
یِکــ لَحظِهـ حِسـ ِ" تَنهــآییــ مَحضـــــ"
"چِقَـــدر سَختــ اَستـــ اِنســآنـ بودن"
تعداد صفحات : 8